پارت چهارم
*از زبان مرينت*
اساد فو ازمون خوالست كه تبديل سيم به حالت اول ,من و كت هم انجام داديم , ولي وقتي چشمامو بالز كردم يزي كه ديدمو باور نمكردم . كت نوار......ادرررييين بووووووود
*از زبان ادرين *
استاد فو ازمون خواست چشمامونو ببنديم و به حالت اول برگرديم
* افكار ادرين*
اخخجووون بالاخره من ميتونم هويتشوببفهمم الانكه بال در بيارم (وجي : اخه تو چرا اينطوري ميكني / خب قراره هويتشو بفهمم مگه چيه تو بودي خوشحال نبودي ؟ وجي : اولا كه مگه چيه دوما كه نه خير من مثل تو نيستم اينقد كنجكاو سومن كه اگه بفهمي كيه چه اعكس العملي نشون ميدي ؟ / خب الممم راستش ... نميدونم / وجي : اخ جون ضايعش كردم / حالا كه فكر ميكنم ميپرم بقلش و... بقيشو ديگه نمدونم / وجي : حالا زرزر كردنو بزار كنار بريم بقيه داستان
وقي چشمامو باز كردم اصلا باورممم نميشده مرييينتتتتت ليدي باگه . هميشه احساس ميكردم يه حسي نسبت به مرينت دارم . دقيقا هميشه شبيه ليدي باگ بود , دقيقا همون چشا همون مو ها ولي.. ( ولي چييي؟ )رفتارش عوض ميشد , مرينت دختر بامزه و مهربون و خوش اخلاق بود و كمي ترسو ( اي شارت بششي ) /تو الان چي گفتي ؟ / گفتم به زبون خودمون شرارت برتو نازل شود /مگه من چي گفتم / گفتي ترسو / غلط نكردم / كه نكردي بزار داستان يه طوري كنم كه به ماي ليديت نرسي و به طور خيلي وحشت ناكي ب بميري و سرتو به نيزه بزنن و فرياد بزنن : مظلوم ما ادرين ادرين جذاب ما كت نوار كت نورا
دلت ميخواد اينطوري بشه ؟ / نه تروخداااا / برو ادامه
خب داشتم ميگفتم ولي ليديز باگ زيبا بود ولي سرد بد اخلاق شجا ( فكر كنم منظورش خونه اقا شجاعه . چه تفاوتي ( نكه خودت تو واقيت ادم كم حرف يه كوكولو بامزه اصلا هم پرو نيستي ولي همينكه كت نوار ميشي پر حرف پروو بي مزه / خفه شو توهم برو بقيه داستاننن دوتايمون همو بغل كرديم . بالاخره تمام شد . دروغ گفتم خخ. مرينت به حرف اومد
مرينت: استاد بعدش ...
مستر : من وانگ (فاميليشه )... يهو يه نور درخشان دورش پيچيد ... مسعوليت نگهباني ميراكلس باكس را به مرينت دوپن چنگ ميسپارم و جانشين او ادرين اگرست خواهد بود.
از زبان مرينت
استاد ورد نگهباني را خواند و يك نور دور من پيچيد و ميراكلس باكس به يه چيز بيزي شكل تلبدين شد , قرمز با خال هاي سياه خيلي خوشملش شده بود .
باي باي