داستان سلام بانوي من پارت 5

۱۷ بازديد

سلام لاوام Laughing

اومدم با يك پارت جديدLaughing

اين روزا نظر نمي دادينپارت ميدادم برا پارت بعدي 7 نظر ميهوام . وگرنه از داستان خبري نيستTongue out

پارت پنجم

از بان ادرين

وقتي استاد ورد رو خوند شنيدم كه گفت جانشين او ادرين اگرست هست .

( مرينت =&  ادرين =$  مستر =#)

$ : مرينت !!

& :بله

$: ميگم ....

كه يهو مستر با لحني مهربون ميگه :

#: شما ها كي هستيد ؟

&: امم ما

$: ما از همسايه بغلي هستيم صدا داد اومد گفتيم بيايم ببنينيم چه خبره , درم باز بود .

#: اها . خيلي ممنون  كه به فكرم هستين راستش من داشتم به اين فكر ميكرردم كه به چين برم

تز زبان مرينت

 يعني اتاد راسي راسي حافظشو از دست داده( وجي : اره منم نگرانشم / از كي تاحالا وجي ريز ما احساس داره / وجي : فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه /برو حوصلتو ندارم / جي : نميريم / نكنه دلت ميخواد برم پي دكتر مغز / وجي : نه غلط كردم گه خوردم يا حضرت ميراكلس يا حضرت مرينت  الفررررراااااررررر ... كاتتتتتتتت . باي لاوام . مبدونم كم بود .

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.